Gorg
[آلبوم گرگ / متن آهنگ "گرگ" از داریوش]
[مقدمه]
ملتی افتاده و زار و زبون
گرگِ بیرون دارد و گرگِ درون
حلقه حلقه گرگ، پیرامون ما
سیرشان هرگز نسازد خون ما
گر چنین بر ما بزرگی میکنند
بره میبینند و گرگی میکنند
[قسمت ۱]
گفت دانایی که گرگی خیره سر
هست پنهان در نهادِ هر بشر
لاجرم جاریست پیکاری ستُرگ
روز و شب، ما بین این انسان و گرگ
زور بازو چارهی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسانِ رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
[همخوان]
هر که با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگ پیدا میکند
هر که با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگ پیدا میکند
[پس همخوان]
مردمان گر یکدگر را میدَرند
گرگهاشان رهنما و رهبرند
آن ستمکاران که با هم مَحرمند
گرگهاشان آشنایان همند
[قسمت ۲]
در جوانی جان گرگت را بگیر
وای اگر این گرگ، گردد با تو پیر
روز پیری گرچه باشی همچو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
هر که گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته میشود انسان پاک
وان که از گرگش خورد هردم شکست
گرچه انسان مینماید، گرگ هست
[همخوان]
هر که با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگ پیدا میکند
هر که با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگ پیدا میکند
هر که با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگ پیدا میکند
هر که با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگ پیدا میکند
[پایانی]
گرگها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟