Tasmim
از این تصمیم می ترسم در افکارم غم ناب است
دلم در کاغذی مرموز در این صندوق پنهان است
از این تصمیم می ترسم که مار از آستین روید
و دست معرکه گیری کلید جعبه را جوید
از آزادی اگر گفتن بدان دریا سرابی هست
بگو بین بد و بدتر چه حق انتخابی هست
به انسان رای خواهی داد به عنوان عکس یا تبلیغ
به اسم بهتر از هیچ دموکراسی در تعلیق
کسی که فکر کرد از بد نمادی خوب پیدا کرد
به جای دیدن یک فیلم میان پرده تماشا کرد
خبر های خوش فردا به دست کاریان افتاد
بهای فال خوشبختی برای ما گران افتاد
اگر روباه جای شیر نصیبش تاج زرین شد
بدان که سرنوشت ما همه از پیش تعیین شد