Boro

[شعر]
تو نفس دوباره بودی وقتی تو شبم ستاره بودی
تو زمزمه ی بارون تو قلبمو ازم ربودی
این روزا دلت جای دیگس چشات محو چشای دیگس
برو کهکشتی احساسمو نگو چیزی فقط برو

برو برو دیگه از اینجا برو نه دیگه نه نمیخوام عشق تورو
برو نگو که من و تو مال همیم حرفی نمونده که با هم بزنیم
برو برو دیگه از اینجا برو نه دیگه نه نمیخوام عشق تورو
برو نگو که قلب منمال توء حیف دلی که گرفتار تو

میدونی دلم برات میسوزه قلبت یه روز تو تنهایی میپوسه
من و تو شدیم دو خط موازی خودت خواستی تو زندگی ببازی
اره عشق تو پس یادمو نمیخوام بمونی تو یادمو
برو که کشتی احساسمو نگو چیزی فقط برو