Nasle Sookhte

من نمیمیرم
من نمیمیرم
من نمیمیرم
چون همون حرفام که میان
رو مخت میشین
من نمیمیرم
چون همون حرفام که میان
رو مخت میشین
من یه خط واصل
میون یه نسل باطل
کُلی َم دست دست کرد
ولی هیچ کسو ندیده
شریف و عاقل
درگیر اعتقاد و اعتماد کاذب
جاذب هر فکری با ویترین جالب و درگیر دنیایی که
بهش شده بدجوری غالب
یجورایی منتظر
همیشه توی صف واستاده
رویاهاشو شب خواب میبینه و
روز مثل خر تو گوه باس پاشه
نرسیده حتی به سقف
هر روز مثل اصحاب کهف
پا میشه و میبینه دورش
همه چیز نو شده و
اون غرق تو ضعف
درگیر دردای کهنه
حتی قبل از تولد
منتظر جشن بگیره روزای خوبو
بعد از تبلور
حتی به قیمت تصور
میرزه عاقل نباشی
اما یه روزی بیینی فرداتو تو آینه
بعد از تحول
من نمیمیرم
چون همون حرفام که میان
رو مخت میشین
من نمیمیرم
چون همون حرفام که میان
رو مخت میشین
نکنه که دیگه دیر شده
گذشته مثه تیر شده
پیشونی آینده رو هدف میگیره و
میگه دیگه سیر شده
میگه دیگه از را خسته ست
از هر چی که روش بسته ست
من هر خیابون و هر کوچه ای دیدم سرش تابلو بن بست است
یکی درکم کرد
نتونست سریع ترکم کرد
کلی هدیه داد بهم
از همه مهم ترش سردرد
عقب گرد و عقب گرد
جامعه منو لقد کرد
قلنجم شکست ولی استخونام خورد شد و قلبم ورم کرد
نسلی که از تو پُکید
حرفایی که شنید و ندید
به امید آینده بود
دیروزو باخت و
امروز حسرت کشید
سوخت ولی نورش هست
خار شد بی خفت
مرد ولی حرفش هست
باخت ولی بی منت
من نمیمیرم
چون همون حرفام که میان
رو مخت میشین
من نمیمیرم
چون همون حرفام که میان
رو مخت میشین
من نمیمیرم
من نمیمیرم