Mojezeyeh Khamoosh
؛[مقدمه]؛
طعم خیس اندوه و
اتفاق افتاده
یه آه خداحافظ
یه فاجعه ی ساده
خالی شدم از رویا
حسی من و از من برد
یه سایه شبیه من
پشت پنجره پژمرد
؛[همخوان]؛
ای معجزه ی خاموش
یه حادثه روشن شو
یه لحظه، فقط یه آه
همجنس شکفتن شو
از روزن این کنجه
خاکستری پَرپَر
مشغول تماشای
ویرون شدن من شو
؛[قسمت اول]؛
برگرد (برگرد) به برگشتن
از فاصله، دورم کن
یه خاطره با من باش
یه گریه مرورم کن
از گُرگُر بی رحم
این تجربه ی من سوز
پرواز رهایی باش
به ضیافت دیروز
به کوچه که پیوستی
شهر از تو لبالب شد
لحظه، آخر لحظه
شب، عاقبت شب شد
آغوش جهان
رو به دلشوره شتابان بود
راهی شدنت
حرف نقطه چینه پایان بود
؛[همخوان]؛
ای معجزه ی خاموش
یه حادثه روشن شو
یه لحظه، فقط یه آه
همجنس شکفتن شو
از روزن این کنجه
خاکستری پَرپَر
مشغول تماشای
ویرون شدن من شو